یک یک دو دو هشتشبا رو اکثرا می خوابناما فهمیدن برنمیداره استراحتاینه که من شبا رو یاد می گیرمدیدی چه خوب نبودنت رو یاد گرفتمدیدیشبایی که بی تو گذشت مردن رو یاده من دادنتو هر نفساههبی تو اتاق من جهنمه این خونم قفس اصلا روحم خسته استاههروزایی که بی تو بودن خورد شدن رو یادم دادندور شدم از آدم مادمههدیدی چقدر زمونه بد شد بی تو بازم با مندیدی که تو نبودی اندازه ام واقعادیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی تو گلوم اندیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی تو گلوم انآهدیدی چطور خوبیات وظیفه ات شد چطور از دو تا مشت هات خون میاددیدی جا سیکن هام رو رو درکجاست اون که واست جون میداددیدی عقده و کمبود و حرص و شهوتو تووم زیاددیگه فقط بگو کس و کون بیادول خب هیشکی تو نمیشهقشنگیه رفاقت اصلاً ، به همین کهنگیشهدیدی چطور قشنگی هامونشدن همه دفرمه پیشتباز باید لباس های دوتاموناز روی تنهایی سگ و گربه ای شهبمولا تریلی بزنه به یکیدلش انقدر غُر نمیشههی بریدیم اون هم دوختحیف انقدره واسش گذاشتمآره تا گذاشت و رفت کونم سوختدیدی هنوز خوبم از بیرون هاولی از توو من سوختتوو این دنیا یه دلخوشی داشتیمکه شدش اون هم کوفترفتش انگار یهو همه غم دنیاگرفت روو من اوفهی تنم گُر میگیره، نفسم بالا نمیادمغزم از کار افتاده انگارحتی همه عکس های ما دوتااکثراً تار افتاده نگاهدیدیدیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی توو گلومندیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی توو گلومندیدی قلب من رو جر داده این دوریدیدی اشک های قلمبه به این شوریدیدی دیگه فقط کابوس میمونیدیدی بی من یه بی ناموس میزونیدیدی از هر چی تَرسیدی سرت اومددیدی پخش شده عکس های بدت اونقدرکه عادی شدی حتی واسه بقال در خونتشدی یه شهر دلگیر و همش دعوا سر کوچتدیدی ... ها؟دیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های عجیبی توو گلومندیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی توو گلومندیدی دلشوره هام بی جا نبودنچقدر خالیه جات اینجا پهلو مندیدی صورت من چقدر شکستهچه بغض های غریبی توو گلومن