خیلی وقتا میشه اَ تنهایی به کوه رسیدیه کوهِ صبر، یه کوهِ سبزنمونش همین الآن (11228)مثه اون کوهی که از دور سبزهولی کلی سیاهی و مور و ملختوو خودش جا داده و پر از زوزه ی گرگ و ناله ی کفتاراز دور بهت لبخند میزنهاون از توو خون گریه میکنه و تو از دور سبز میبینیپس ببین یه سری چیزا از دور سبزهولی از توو قرمزه و سیاهیه وقتا دوری باعث میشهفقط لبخندمو ببینی و دردام غمگینت نکنهوگرنه من همین الآنشهمین الآن، آه
همین الآن قلبِ من تند میزنهاسمت که میاد تو خودت شعری و آهنگِ منیآخ چقد دلم گرفته، تو کجایی که باهام حرف بزنی، هان؟همین الآن حالتام عوض میشهبحثت که میشه حرکاتم عصبیتو خودت دینی و ایمونتو خدایی خودت اصل و نسبی، اِه
یه سَرَم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرتیه سرم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرت، اِهیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرت، اِه
یه سرم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذره
آا، توو تکمیل اون جمله که گفتمدوری باعث میشه فقط لبخندمو ببینیباید بگم که واقعابرای رسیدن به هدف و ساختنِ آیندهبعضی وقتا راه ها بدجوری ترسناک میشه و من ترجیح میدمجاهای خطرناک، عزیزمو نَبَرمآدم وسط یه مشت دزد و وحشیالماسشو نمیذاره رو میزمیدونی، هر چی یه چیز مهم تر باشهموندنِ پیشش سخت تره (اَه)
یِپ، من از همه بُریدم از همه کلاًچپیدم توو اتاق لامصب خودمبسمه دوییدن از همه پُرمبه چشمم همه آدما مسخره شدنمن خودم پُرِ معضلمولی خب دارم مسئله تو رو هممن خودم دوس ندارمتوو ساکِ باشگام یه دونه اسلحه کنمخودم که مقصدم بن بستهخراب نمیکنم مقصد تو رو همآره خودم خواستم تنها باشمچون یه کمی خستمه گلمخسته اَ این شب بیداریاخسته اَ این کوفتِگیاخسته اَ این زهرِ ماریابذا حالم خوب شه بیا
آخه دوس ندارم فازِ بد بدممنو اینطور ببینیمیزت بد جاییه الآن اصاًخوب نی این دور بشینیولی خب هر از گاهی همیه سَرَم به ما بزنیه طرف اگه نبودِ تو باشهیه طرف جنازه منمن بی تو یه شیرِ مریضم و اشک نمیشه نریزمتوو این مدت نبودنِ تو، هر شب یه نیش به من میزدیه سَرَم به ما بزن بذا تموم بشه تَوَهُماتَمتو واسه من یه فرشته ی پاکی ولی خب منم خداتم
یه سَرَم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرتیه سرم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرت
تهِ تابستون که میرسه حتی دلِ دریا میگیرهاز اون همه آرامش و گرماکه قراره تبدیل بشه به طوفان و سرماخب، دریا که من باشمماهی های توش میشن تیکه های قلبم و ماهی ها باید بدونندریا همیشه دریاستحتی اگه تابستون باشه، حتی اگه زمستونحتی اگه یه سری از ماهی هاش بمیرندریا همیشه دریاست
اِه، دلِ من دریائیه، تو بزن ماهی یاشو زنده بُکُشبزن یه زخمِ درشتتو بزن مرجانشو جر بده و بندا جلوشتو دَرار مروارید از صدفشو بِم بده فحشدلِ من زندون داره، تو بزن میله هاشو خم بُکُنِشتو بزن نیش به من و بعد بکن عشقیا اصاً چیزی نگو، چشات میگه حرفو خودشطبیعیه بخوریم من و تو چشم
اِه، تنِ تو قفلی داره قفل به رو هر کی وا نکنبیرون که میری خودتو، خب انقده زیبا نکنقشنگیات مالِ منه، چش غره هات مالِ همهدلم میخواد که توو تُنگِ تو، دل از دریا بِکَنهبدنت پاکه تو این پاکیو دست خورده نکنتو تنت روح داره، توشو پُرِ مُرده نکنگرمایِ تو مالِ منه، حرارتِ من برا توهنو تو داری واسه من، طراوت اولتوهمین خونه با تو بهشته، بی تو پُرِ حسِ لجن و گُههمین فردا نه همین الآن، من همین الآن میخوامت عجله کنیه کمم به ما برس که بد شدیم تو این دردا پیریه سَرَم به ما بزن که شاید باشه فردا دیر
یه سَرَم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرتیه سرم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرت
حالا همون کوهه که گفتمو، میخوام بهش یه کم زوم تر نگاه کنیمهمون کوهو توو دلشو که بِکَنیبه معدن طلا میرسی و هر چی توو تاریکیِ تونِلِت بیشتر فرو بریطلاها بیشتر و هر چی شب تاریک تر باشهستاره ها پُر نور تر میشنمیدونم که بزرگترین مشکلِ آدم ترس از تنهائیهاما گَنجی که دنبالش میگردیتوو همون غاریه که از رفتنِ تووش میترسی
روبروم راهِ شبه، پشتِ سر دره ی گرگرو لبم باز دوباره مُرد، یه لبخند بزرگرو تنم زخمه و مار، توو سرم باد و هوسمیکشم با تو نفس، توو بهشتم با تو حتی توو قفس
اِه، رو تنِ شب بنویس، شده با قطره ی خونتو بزن خط روی هیس، تو بِکِش خط و نشونرو همه شهر تو بریز، نور و عشق از دل و جونبزن توو خط جنون، تو بزن اصاً توو خاکی ولی خب حدو بدون، اِه
یه سَرَم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرتیه سرم به ما بزن بذا یه دو روز هم بد بگذرهتو که میدونی وقتی هستی حالِ من بهترهتو که میدونی هنوزم خودمم در به درتیه دو روز هم بذا من باشم اصاً دردسرت
آدما کِی معنی پیدا میکنن؟روزی که بتونن توو زندگیت مفید باشنمن وقتایی که خوب باشمو هستم و وقتایی که نبودمبدون حتما نتونستم مفید باشم که نبودم (11228)تتل بِت