طلوعه خورشید توی منظومه ی منظم لا افکاره مسمومو جریانه مردد یاد اشتباهه دیروزو افتخاره مجدد نعره ی آفتاب شده استناده موسخ طلوعه خورشید توی منظومه ی منظم لا افکاره مسمومو جریانه مردد یاد اشتباهه دیروزو افتخاره مجدد نعره ی آفتاب شده استناد به رخم پس ‌ ملبس شد شیطان توی کلیسای مشرف مردم شهر دور از هیاهو دور از هرگونه مژده ولی طناب دار دیدن که شدن همه مخبر خبر دادن تاریکی پیروزه حتی باشه خفته ‌ خفته گرفته روحتو میگه مفته میاد جلو جیغ میکشه دخترک گشنه راه تاریک جنگل میرسه به مسیری باز شاید یروزی اسمونم دریا شد نقطه. ‌ طلوعه خورشید توی منظومه ی منظم لا افکاره مسمومو جریانه مردد یاد اشتباهه دیروزو افتخاره مجدد نعره ی آفتاب شده استناده موسخ ‌ داستان داره داستان داره شرارت میتونه راهکار باشه شبونه میکوبه شلاق مرگو کلمه میتونه شات گان باشه ولی خب ندیده اثار مرگو اثار فریبو اثار دردو صلیبو کشیده تو بعد پنجم اهریمن رخنه شد تو خونه مردم

مسلح مسلح چرخیده تو مخم بد میخوابونم تو صورت ادمای مرفح

داد میزنن جیغ میکشن داروغه میادو تیغ میزنن صدمه میبینه شرف مردم ادامه مسیرم تو روز هفتم

جنگ شروع شده بوی خون میاد میکشم گلن گدن تق تق تق تق تق صدای پا میاد از هر طرف سرباز خسته ی راه پا گذاشت وسط میدون شهر نکشید پرنده پر شاهد مرگو خون بود فقط میدونم سخته راه میزنن سر به راه میکنن جنچ به پا اهریمن همینجاست یا خدااا دایی بریم عقب تر انسانا میگن که برندن ولی خب قالب شده نیروی شیطانی بدم بد

بزا تا بگم برات چیه داستان این زمین پر عقده پر شکو شبهه شده میکنیم دیگه به هم امیدی نیست کلرو زدم با نمره ی بیست تا بگم سرباز منم اومده جلوم یه ارتشو تیمم ‌ ازینجا به بعدشو من حقو باز نوشتم دیگه گردن نمیگیره گناهامو فرشتم ولی باز میرم جلو بیخیال ترسو مرگم بزا تا خشاب پر کنم برم جلو بجنگم ‌ ازینجا به بعدشو من حقو باز نوشتم دیگه گردن نمیگیره گناهامو فرشتم ولی باز میرم جلو بیخیال ترسو مرگم بزا تا خشاب پر کنم برم جلو بجنگم ‌ طلوعه خورشید توی منظومه ی منظم لا افکاره مسمومو جریانه مردد یاد اشتباهه دیروزو افتخاره مجدد نعره ی آفتاب شده استناده موسخ۲ ‌ ببین داستان ما اینجوری بود که سعی کردیم اهریمنو از خونه ببرون کنیم ولی اونا حتی تو تارو پود خونه هم رخنه کرده بودن سخت بود ولی انجامش دادیم حالا تبعات جنگمون داره مارو به سیاهی میکشونه