در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده قـفـس را مـیـل رهـا شدن نیست
مـن با تـمام جانم پر بسته و اسیرم باید که با تو باشم در پـای تـو بـمیرم
صبحت بخیر عزیزم با آنکـه گفتـه بودی دیشـب خـدانگهدار
با آنکه دست سردت از قـلـب خـستـه تـو گویـد حدیث بـسـیـار
صــبـحت بـخـیـر عزیزم بـا آنــکـه در نــگــاهــت حرفی برای من نیست
بـا آنـکـه لـحـظـه لـحـظـه می خوانم از دو چشمت تـن خـسـتـه ای ز تـکـرار
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده قـفـس را مـیـل رهـا شدن نیست
مـن با تـمام جانم پر بسته و اسیرم باید که با تو باشم در پـای تـو بـمیرم
صبحت بخیر عزیزم با آنکـه گفتـه بودی دیشـب خـدانگهدار
با آنکه دست سردت از قـلـب خـستـه تـو گویـد حدیث بـسـیـار
صــبـحت بـخـیـر عزیزم بـا آنــکـه در نــگــاهــت حرفی برای من نیست
بـا آنـکـه لـحـظـه لـحـظـه می خوانم از دو چشمت تـن خـسـتـه ای ز تـکـرار
دیوار غصـه ها را از دوش خسته بردار من کوه استوارم به مـن بگـو نـگـه دار
عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست این عشق تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست
صبحت بخیر عزیزم با آنکـه گفتـه بودی دیشـب خـدانگهدار
با آنکه دست سردت از قـلـب خـستـه تـو گویـد حدیث بـسـیـار
صــبـحت بـخـیـر عزیزم بـا آنــکـه در نــگــاهــت حرفی برای من نیست
بـا آنـکـه لـحـظـه لـحـظـه می خوانم از دو چشمت تـن خـسـتـه ای ز تـکـرار
ترمه و اطلس بيارين تا بپوشونم تنت سينه ريزي از جواهر بنذازم به گردنت نکنه دست رقيبون برسه به دامنت نکنه خونم بيفته عاقبت بر گردنت
اي بلا . بالا بلا .قربون اون نگاهت قربون راه رفتنت . قربون خاک راهث من روزي هزار دفه به پاي تو مي ميرم با يه بوسه ي تو باز دوباره جون مي گيرم با يه بوسه ي تو باز دوباره جون مي گيرم
ترمه و اطلس بيارين تا بپوشونم تنت سينه ريزي از جواهر بنذازم به گردنت نکنه دست رقيبون برسه به دامنت نکنه خونم بيفته عاقبت بر گردنت
اي بلا . بالا بلا .قربون اون نگاهت قربون راه رفتنت . قربون خاک راهث من روزي هزار دفه به پاي تو مي ميرم با يه بوسه ي تو باز دوباره جون مي گيرم با يه بوسه ي تو باز دوباره جون مي گيرم
ترمه و اطلس بيارين تا بپوشونم تنت سينه ريزي از جواهر بنذازم به گردنت
نکنه دست رقيبون برسه به دامنت نکنه خونم بيفته عاقبت بر گردنت
ترمه و اطلس بيارين تا بپوشونم تنت سينه ريزي از جواهر بنذازم به گردنت
نکنه دست رقيبون برسه به دامنت نکنه خونم بيفته عاقبت بر گردنت
ترمه و اطلس بيارين تا بپوشونم تنت سينه ريزي از جواهر بنذازم به گردنت
نکنه دست رقيبون برسه به دامنت نکنه خونم بيفته عاقبت بر گردنت
دشمن اگه هزار هزار فشنگاشون قطار قطار حلقه به دورت بزنن صد تا با سي صد تا سوار خودم ميام مي برمت با يک نگاه مي دزدمت خودم مي يام مي برمت با يک نگاه مي دزدمت
اين دل بي قرارم به دام تو اسيره براي ديدن تو نفسم داره مي گيره نفسم داره مي گيره
قد نگو نگو نگو . سرو خرامانه چشم نگو نگو نگو . نرگس مستانه لب نگو نگو نگو . غنچه ي خندانه دل نگو نگو نگو . خيلي پريشانه
اين دل بي قرارم به دام تو اسيره اين دل بي قرارم به دام تو اسيره براي ديدن تو نفسم داره مي گيره نفسم داره مي گيره
اميد من تو هستي براي زندگاني ارزوي دلم رو توي چشام مي خوني من ديگه خاک پاتم. هر جا بري باهاتم من عاشق تو هستم . من تو رو مي پرستم
اين دل بي قرارم به دام تو اسيره براي ديدن تو نفسم داره مي گيره نفسم داره مي گيره
دشمن اگه هزار هزار فشنگا شون قطار قطار حلقه به دورت بزنن صد تا بسي صد تا سوار خودم مي يام مي برمت با يک نگاه مي دزدمت خودم مي يام مي برمت با يک نگاه مي دزدمت
اين دل بي قرارم به دام تو اسيره اين دل بي قرارم به دام تو اسيره براي ديدن تو نفسم داره مي گيره نفسم داره مي گيره
در کار عشق ما همیشه اما بود بی جانی ریشه از ساقه پیدا بود آن شب که گفتی باورم کن با تو میمانم دلواپسی های من از صبح فردا بود آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست
باور نکردم گرچه این جمله زیبا بود در عمق دریا هرگز یک قطره پیدا نیست پایان عشق ما پایان دنیا نیست مثل زلال آب من باورت کردم مینای یک رنگی در ساغرت کردم سلطان قلب خود تاج سرت کردم در چشم دل تا خود پیغمبرت کردم آن شب که گفتی باورم کن با تو میمانم دلواپسی های من از صبح فردا بود آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست باور نکردم گرچه این جمله زیبا بود در عمق دریا هرگز یک قطره پیدا نیست پایان عشق ما پایان دنیا نیست
بهتر از من چه کسي . عاشق تر از من چه کسي واسه ي عشق تو ديوونه تر از من چه کسي اگه قربوني مي خواستي بهتر از من چه کسي واسه پيش مرگ تو اماده تر از من چه کسي تو اگه چشمه بودي تشنه تر از من چه کسي
واسه دلداري دادن خسته تر از من چه کسي بهتر از من چه کسي . عاشق تر از من چه کسي همه راه ها رو به من سد کردي عشقم و رد کردي به خودت بد کردي . به خودت بد کردي
فصل گل . فصل اقاقي . فصل سازگاري ساغر و ساقي فصل خوب انتظار از پشت شيشه فصل دل بستگي ساقه و ريشه همه راه ها رو به من سد کردي عشقم و رد کردي به خودت بد کردي . به خودت بد کردي
واسه تسليم و رضا دست و پا بسته تر از من چه کسي در پرستيدن تو ديگه وا رسته تر از من چه کسي بهتر از من چه کسي . عاشق تر از من چه کسي واسه ي عشق تو ديوونه تر از من چه کسي
بهتر از من چه کسي . عاشق تر از من چه کسي
واسه ي عشق تو ديوونه تر از من چه کسي
بهتر از من چه کسي . عاشق تر از من چه کسي واسه ي عشق تو ديوونه تر از من چه کسي
تو ديونه رفتي يه شب بي نشونه تو خواستي که قلبم پريشون بمونه واست گريه ي من ديگه بي امونه دل از درد عشقم يه درياي خونه مي خوام با تو باشم . مي خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم . چگونه چگونه . چگونه چگونه
من از سبزه سبزم .ولي خسته خسته من از شهر عشقم .ولي دل شکسته مي گفتم يه ابري . يه هم رنگ بارون يه بارون رحمت . واسه سبزه زارون مي خوام با تو باشم . مي خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم . چگونه چگونه . چگونه چگونه
مي خواستم بگم من که عاشق ترينم تو فرصت ندادي . تو فرصت ندادي . تو فرصت ندادي
مي خواستم بگم من که عاشق ترينم تو فرصت ندادي . تو فرصت ندادي . تو فرصت ندادي حقيقت چه تلخه . چه تلخ شکستن حقيقت همينه که رفتي تو بي من که رفتي تو بي من
مي خوام با تو باشم . مي خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم . چگونه چگونه . چگونه چگونه
من از سبزه سبزم .ولي خسته خسته من از شهر عشقم .ولي دل شکسته مي گفتم يه ابري . يه هم رنگ بارون يه بارون رحمت . واسه سبزه زارون مي خوام با تو باشم . مي خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم . چگونه چگونه . چگونه چگونه
تنها ترين مردم به دوشم کوله باره غم از غمها لبريزم کوه صبور شانه ام از بار غمها خم من قصه ي دردم . تنها ي شبگردم تنها دو دست مهربان تو پناه من چشمان تو تنها چراغ کوره راه من تنها تو ماندي از همه دنيا براي من آن شانه هاي نازک تو تکيه گاه من تنها تو هستي در تمام لحظه هاي من تنها تو ماندي جز خداي من براي من آه اي هستي من . شور مستي من بر چين اشک مرا برچين هستي مي گذرد . مستي مي گذرد بنشين پيش دلم . بنشين
از ازل خالم زد رقم با تو. نقش تقدير است خود تو مي داني . با تو مي مانم . بي تو مي ميرم
آه اي هستي من . شور مستي من بر چين اشک مرا برچين هستي مي گذرد . مستي مي گذرد بنشين پيش دلم . بنشين
از ازل خواند زجر و غم با تو . نقش تقدير است خود تو مي داني . با تو مي مانم . بي تو مي ميرم
عاشق ترين مردم که مي ميرم براي تو اي واي اگر باشد به تو عاشق خداي تو من قصه ي دردم . تنها ي شبگردم تنها دو دست مهربان تو پناه من چشمان تو تنها چراغ کوره راه من تنها تو ماندي از همه دنيا براي من آن شانه هاي نازک تو تکيه گاه من تنها تو هستي ذر تمام لحظه هاي من تنها تو ماندي جز خداي من عزيز من براي من
پا به پاي تو مي يام هر جا بري گوش به حرف تو مي دم هر چي بگي من گذشتم از همه براي تو جونم و برات مي دم به سادگي تو بدون که شيشه ي عمر مني خدا اون روز و نياره که بشکني
براي گفتن خوبي هاي تو يه عالم کوچيکه . يک دنيا کمه نمي شه از تو گذشت به سادگي تو که خوبي هات به قد عالمه تو که خوبي هات به قد عالمه
پا به پاي تو ....
سفره ي دل و برات باز مي کنم تا که در کنارت اروم بگيرم زندگي دوباره اغاز مي کنم حتي اون لحظه که دارم مي ميرم با تو خوبه .با تو خوبه . به تو خوبه
هم طلوع و هم غروب
در حال جستجو در سایت . . .